آنیسا خانومآنیسا خانوم، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه سن داره

واسه نی نیمون که هنوز خیلیییییی کوچیکه....

بدون عنوان

  همین طور که قبلا گفتم هر روز واقعا یکار جدید میکردی،بعد از خنده هات که روز به روز بیشتر وبلندتر شدن چرخش کامل سرت وازین پهلو به اون پهلو شدن شروع شد روز اول که روی یه دستت برمیگشتی بعدم هر دو طرف والانم که  کوپ میوفتی . رو دستات بلند میشی ویه چرخ کامل واسه خودت میزنی،گاهی هم عقب میری  
12 بهمن 1393

شروع سه ماهگی

سلام دخترم،الان نزدیکه سه ماهه که نیمدم ،تو این سه ماه واقعا پربود از اتفاقای جالب و جور واجور.. . البته من نت نداشتم که بیام وگرنه کوتاهی نکردم. از روزی که پا گذاشتی تو 3 ماهگی واقعا هر روز یه کار جدید میکردی،کلاشیرین کاریات از سه ماهگی شروع شد،اولیشم اون خنده های خوشگل وصدا دارت بود،که وقتی با توپ ایروبیک بازی میکردی شروع شد،واقعا لذت بخشه دیدن وشنیدن خنده های خوشگلت  
12 بهمن 1393

توت فرنگی مامان

اینجا میخواستیم بریم عروسیه ژیلا،26مهربود.البته این دومین عروسیه که میرفتی،دقیقا یک ماه ویش رفتیم عروسی زهره خاله 27شهریور بود.شبیه توت فرنگی شدی مامانییییی ...
5 آبان 1393

عکس دوماهگیه عروسکم

الان نزدیکه ده روزه که وقتی باهات حرف میزنیم توام میخوای حرف بزنی ویه صداهایی ام در میاری،الان دیگه باید یه نفربیکارباشه فقط بشینه باشماحرف بزنه.روز بروز داری باهوش تروبامزه تر میشی ،گوگولیه خوردنی الهی فدات بشم. ...
20 مهر 1393

واکسن دوماهگی

سلام عزیزدلم الان که اینا رو مینویسم تو تازه بعد از ساعتها گریه کردن خوابت برده.امروز منو بابایی بردیمت بهداشت واسه واکسن دوماهگیت.   اول قد و وزنت رو گرفت که 5200وزنت بود و 57 قدت،دکتر گفت رشدت خیلی خوبه خدا روشکر. ماشاءالله  بعدم بردمت اتاق واکسیناسیون واول قطره فلج اطفال رو بهت داد،بعدش نوبت واکسن شد من که نتونستم تحمل کنم ببینم تو پاهای کوچولوت سوزن فرو کنن رفتم عقب وبابایی پاهاتو گرفت،وقتی واکسنت زد انقد جیغ زدیو گریه کردی که داشتم سکته میکردم الهی بمیرم قربون اشکات برم که واسه اولین بار از چشمات میومد.       ...
16 مهر 1393

دخترم یک ماهه شد

خداروشکر عزیز دلم یک ماهه شد،دخترنازم الان 31روزته،یک ماهه که خدا توروبه ماهدیه داده.       ...
17 شهريور 1393

پرنسسم

موهای خوشگلتوشونه کردموتاج زدم ،الهی فدای اون موهات بشممممم ...
5 شهريور 1393